ای عاشقان
ای عاشقان ای عاشقان دل با پریشانی خوش است این جان عاشق پیشه ام ، از شوق قربانی خوش است
خواهم که مدهوشم کنید ، از باده بیهوشم کنید خود حلقه در گوشم کنید، این دل به دربانی خوش است
ای عارفان ای عارفان ، دریادلان بی کران این قطره در آغوشتان، در حال طوفانی خوش است
در سینه بی کینه ام ، با این دل آئینه ام گنج مقام عاشقی، در کنج ویرانی خوش است
ای عاقلان ای عاقلان ،وارسته هردو جهان دل از میان این و آن ، بی این و بی آنی خوش است
دل می رود در طور خود ، شاید که بیند نور خود گر می کند انگور خود، در وقت حیرانی خوش است
ای زاهدان ای زاهدان ، ای طالبان حوریان از دست این دل الامان ، با یار پنهانی خوش است
تا ( مهدوی ) اهل دل است ، فارغ ز آب و از گل است تا ناکجایش منزل است ، آن عالم فانی خوش است